دین در مکزیک چگونه شکل گرفت و به کدام سو می رود؟

به گزارش تور انگلیس، مکزیک سرزمینی سرشار از تناقضات معنوی است. این کشور از یک سو، دومین جمعیت بزرگ کاتولیک جهان را در خود جای داده است و از سوی دیگر، سرزمینی است که در آن خدایان باستانی همچنان در اشکال تلفیقی مورد احترام قرار می‌گیرند. این هویت مذهبی عمیق، در تضادی آشکار با تاریخی از سکولاریسم سرسختانه و ضد روحانیت قرار دارد که در قانون اساسی این کشور ریشه دوانده است. درک چشم‌انداز دینی امروز مکزیک، سفری است به دل این تضادها؛ سفری که نشان می‌دهد چگونه گذشته پرفراز و نشیب این ملت، حال معنویِ به سرعت در حال تغییر آن را شکل می‌دهد. بر اساس آخرین آمار رسمی، مکزیک کشوری عمیقاً مذهبی است که اکثریت قاطع جمعیت آن مسیحی هستند (حدود 91%) و کاتولیک‌ها با تقریباً 78%، گروه غالب را تشکیل می‌دهند. با این حال، این آمار تنها لایه‌ای سطحی از داستانی پیچیده‌تر را روایت می‌کند. هویت دینی مکزیک محصول پذیرش منفعلانه یک دین تحمیلی نیست، بلکه نتیجه قرن‌ها کشمکش، مذاکره و تلفیق است؛ گفتگویی زنده میان جهان‌بینی بومی، تحمیل استعماری و سکولاریسم مدرن. چشم‌انداز دینی کنونی، بافتی است که از زخم‌های این درگیری‌های تاریخی شکل گرفته و توافقی است که همواره میان جهان‌بینی‌های رقیب در حال بازنگری است.

دین در مکزیک چگونه شکل گرفت و به کدام سو می رود؟

برای دریافت مشاوره و خدمات تخصصی گردشگری و سفر به سراسر دنیا با مجری مستقیم تورهای مسافرتی و گردشگری همراه باشید.

پژواک طبل‌های باستانی: ایمان در جهان آزتک‌ها

پیش از ورود صلیب به قاره آمریکا، مزوآمریکا جهانی با باورهای معنوی پیچیده بود. جهان‌بینی آزتک‌ها، که لایه بنیادین دین‌داری مکزیکی را تشکیل می‌دهد، یک ایمان ابتدایی نبود، بلکه کیهان‌شناسی‌ای پیشرفته بود که به دنبال تبیین جهان و جایگاه بشریت در آن بود. دین آزتک‌ها چندخدایی بود و صدها ایزد و ایزدبانو را در بر می‌گرفت که با عناصر طبیعی و فعالیت‌های انسانی مانند خورشید، جنگ، کشاورزی و مرگ مرتبط بودند. این دین همچنین ماهیتی تلفیقی داشت و خدایان فرهنگ‌های دیگر مزوآمریکا، مانند «شیپه توتک» (Xipe Totec) از قوم یوپی، را در مجموعه خدایان خود جذب می‌کرد.

در مرکز این جهان‌بینی، کیهان‌شناسی «پنج خورشید» قرار داشت؛ یک دیدگاه چرخه‌ای از خلقت و نابودی که بر اساس آن، جهان کنونی پنجمین و آخرین دوره است که از طریق فداکاری الهی خلق شده است. این باور، این ایده بنیادین را تقویت می‌کرد که جهان هستی ناپایدار است و برای بقای خود نیازمند کنش انسانی است. در میان خدایان متعدد، چند چهره برجسته‌تر بودند:

  • اویتسیلوپوچتلی (Huitzilopochtli): خدای برتر جنگ و خورشید که در مرکز دین رسمی امپراتوری آزتک قرار داشت. قربانی‌ها برای او به منظور تغذیه خورشید و تضمین پیروزی در نبردها تقدیم می‌شد.

  • کتسالکوآتل (Quetzalcoatl): «مار بالدار»، خدای آفریننده که با خرد، تقویم و تمدن مرتبط بود و به طور قابل توجهی، با قربانی کردن انسان مخالف بود.

  • تسکاتلیپوکا (Tezcatlipoca): خدای قدرتمند و مرموز آسمان شب و سرنوشت که اغلب در تضاد با کتسالکوآتل قرار داشت.

  • تلالوک (Tlaloc): خدای حیاتی باران و حاصلخیزی.

قربانی کردن انسان در این چارچوب، خشونتی بی‌هدف نبود، بلکه یک وظیفه مقدس و بازپرداختی به خدایانی بود که خود را برای آفرینش جهان و خورشید قربانی کرده بودند. این آیین، بازآفرینی اساطیر آنها بود که در آن قلب قربانی برای تغذیه خدایان تقدیم می‌شد. این جهان‌بینی که بر شکنندگی کیهان و لزوم حفظ آن از طریق فداکاری تأکید داشت، به طور غیرمنتظره‌ای زمینه‌ای فرهنگی برای درک روایت مسیحی از ایثار الهی فراهم کرد. وقتی داستان خدایی که پسر خود را برای نجات بشر قربانی می‌کند به گوش بومیان رسید، این الگو با منطق ذهنی آنها که بر فداکاری الهی برای حفظ نظم کیهانی استوار بود، همخوانی داشت. این تشابه ساختاری، هرچند در بستری متفاوت، احتمالاً پذیرش اولیه و ترکیب بعدی این دو باور را تسهیل کرد.

فتح معنوی: چگونه ایمانی نو در مکزیک شکل گرفت

«گرویدن» مکزیک به مسیحیت، بیش از آنکه یک فتح یک‌طرفه باشد، یک مذاکره پیچیده بود. مردمان بومی باورهای خود را به سادگی رها نکردند؛ آنها این باورها را در چارچوب جدید کاتولیک بازتفسیر، ترکیب و جاسازی کردند و شکلی منحصربه‌فرد از مسیحیت مکزیکی را به وجود آوردند.

بانوی گوادالوپه و تونانتسین: مادر یک ملت

بارزترین نماد این تلفیق دینی، بانوی گوادالوپه است. طبق روایات، در سال 1531، مریم مقدس بر مردی بومی به نام خوان دیگو بر فراز تپه تپیاک ظاهر شد. اهمیت این مکان در آن بود که تپه تپیاک پیش از آن، محل پرستشگاه یک ایزدبانوی مادر آزتکی بود که اغلب با عنوان افتخاری «تونانتسین» (Tonantzin) به معنای «مادر مقدس ما» خوانده می‌شد. ظهور مریم با پوستی تیره و در حالی که به زبان بومی ناهواتل سخن می‌گفت، امکان انطباق مستقیم این چهره جدید را با ایزدبانوی کهن فراهم کرد. بانوی گوادالوپه به نمادی تبدیل شد که همزمان مسیحی و بومی بود. برای اسپانیایی‌ها، او تجلی مریم بود؛ برای مردم ناهوا، او بازگشت تونانتسین بود، یک مادر مهربان که پس از ضربه روحی فتح، تسلی‌بخش بود. این دوگانگی، کلید قدرت و ماندگاری او به عنوان برجسته‌ترین نماد ملی و مذهبی مکزیک است.

روز مردگان: جشنی برای زندگی و خاطره

جشن روز مردگان (Día de Muertos) نمونه دیگری از این همجوشی فرهنگی است. ریشه‌های این جشن به فستیوال یک‌ماهه آزتک‌ها بازمی‌گردد که به یاد مردگان و به افتخار «میکتِکاسیواتْل» (Mictecacihuatl)، «بانوی مردگان» و ملکه جهان زیرین، «میکتلان» (Mictlán)، برگزار می‌شد. در دیدگاه آزتک‌ها، مرگ پایان زندگی نبود، بلکه ادامه چرخه آن بود. استعمارگران اسپانیایی، سنت‌های کاتولیک روز همه مقدسین (اول نوامبر) و روز ارواح (دوم نوامبر) را با خود آوردند و جشن آزتک‌ها را با این تاریخ‌ها ادغام کردند، آن را از یک ماه به دو روز کاهش دادند و مفاهیم مسیحی را بر آن افزودند.

آیین‌های امروزی این جشن، ترکیبی آشکار از هر دو سنت است:

  • اُفرِندا (Ofrendas) یا پیشکشی‌ها: ساختن محراب‌هایی با عکس‌ها، غذاهای مورد علاقه متوفی، نان مخصوص (pan de muerto)، گل همیشه‌بهار (cempasúchil) و شمع، ترکیبی مستقیم از هر دو فرهنگ است. این پیشکشی‌ها به ارواح در سفرشان از جهان پس از مرگ کمک می‌کند، مفهومی که ریشه در سفر به میکتلان دارد.

  • نمادگرایی: گل همیشه‌بهار در سنت آزتک با رنگ و بوی خود ارواح را راهنمایی می‌کرد. جمجمه‌ها (calaveras) هم یادآور میکتِکاسیواتْل و هم سنت اروپایی «یادآوری مرگ» (memento mori) هستند.

این تلفیق صرفاً یک فرآیند الهیاتی نبود، بلکه یک استراتژی برای بقای فرهنگی بود. اسپانیایی‌ها به طور فعال معابد، بت‌ها و کتاب‌های بومی را برای ریشه‌کن کردن دین آنها نابود کردند. پرستش آشکار تونانتسین با خشونت مواجه می‌شد. با این حال، با انطباق خدایان و آیین‌های خود بر چهره‌ها و تعطیلات مشابه کاتولیک، مردمان بومی توانستند سنت‌های خود را تحت پوششی جدید ادامه دهند. دعا کردن برای بانوی گوادالوپه در تپه تپیاک، در واقع دعا برای تونانتسین بود. ساختن محراب برای روز ارواح، در واقع تجهیز بستگان برای سفرشان به میکتلان بود. این عمل «پنهان شدن در معرض دید»، به باورهای بنیادین آنها اجازه داد تا از فتح جان سالم به در ببرند و در مرکز هویت مکزیکی باقی بمانند.

یک قرن کشمکش: نبرد میان کلیسا و دولت

تاریخ پرآشوب رابطه کلیسای کاتولیک و دولت مکزیک، از شریک استعماری به دشمن سیاسی و در نهایت به نهادی قابل تحمل اما تحت نظارت، برای درک سکولاریسم ریشه‌دار مکزیک و زمینه افول وابستگی به کاتولیسیسم در دوران مدرن، ضروری است.

لا رفورما: اولین ضربه لیبرال‌ها

در اواسط قرن نوزدهم، لیبرال‌های مکزیکی به رهبری چهره‌هایی مانند بنیتو خوارس، کلیسای کاتولیک را مانعی بر سر راه مدرنیزاسیون مکزیک می‌دیدند؛ یک مالک بزرگ زمین و نیرویی سیاسی که با محافظه‌کاران متحد بود. آنها با تصویب قوانینی موسوم به «لا رفورما» (La Reforma) به مقابله با قدرت کلیسا برخاستند:

  • قانون خوارس (Ley Juárez) (1855): این قانون امتیازات ویژه‌ای را که به روحانیون و نظامیان اجازه می‌داد در دادگاه‌های خود محاکمه شوند، لغو کرد و اصل برابری در برابر قانون را برقرار ساخت.

  • قانون لردو (Ley Lerdo) (1856): این قانون کلیسا را مجبور به فروش املاک وسیع خود که مستقیماً برای مقاصد مذهبی استفاده نمی‌شد، کرد تا قدرت اقتصادی آن را در هم شکند.

قانون اساسی 1857 این اصول ضد روحانیت را تثبیت کرد و رسماً جدایی کلیسا از دولت را آغاز نمود که به جنگ خونین رفورما منجر شد.

قانون اساسی 1917 و جنگ کریسترو

قانون اساسی 1917 که از دل انقلاب مکزیک بیرون آمد، بسیار رادیکال‌تر از لا رفورما و به شدت ضد روحانیت بود. مواد کلیدی آن شامل آموزش سکولار (ماده 3)، ممنوعیت عبادت عمومی در خارج از کلیساها (ماده 24)، ملی‌سازی اموال کلیسا (ماده 27) و اعمال محدودیت‌های شدید بر کشیشان، از جمله سلب حق رأی و ممنوعیت پوشیدن لباس روحانیت در انظار عمومی (ماده 130) بود.

هنگامی که رئیس‌جمهور پلوتارکو الیاس کایس با «قانون کایس» شروع به اجرای سختگیرانه این مواد کرد، شورش گسترده‌ای از دهقانان در مرکز و غرب مکزیک را برانگیخت. این شورشیان که به «کریستروها» (Cristeros) معروف بودند، تحت پرچم «¡Viva Cristo Rey!» (زنده باد مسیح پادشاه!) می‌جنگیدند. جنگ کریسترو (1926-1929) بسیار وحشیانه بود و تخمین زده می‌شود که در مجموع 250,000 کشته برجای گذاشت و موجی از پناهندگان کاتولیک را به سوی ایالات متحده روانه کرد.

اصلاحات 1992: آتش‌بسی ناپایدار

پس از دهه‌ها تحمل غیررسمی اما محدودیت قانونی، رئیس‌جمهور کارلوس سالیناس د گورتاری در سال 1992 اصلاحات اساسی در قانون اساسی را رهبری کرد. این اصلاحات به گروه‌های مذهبی وضعیت قانونی بخشید، به آنها اجازه مالکیت محدود اموال را داد و حق رأی را به روحانیون بازگرداند. این اقدام به موضع رسمی ضد روحانیت دولت پایان داد.

این قرن درگیری، شکل منحصربه‌فردی از «کاتولیسیسم فرهنگی» را به وجود آورد که گسترده اما اغلب از نهاد کلیسا جدا بود. اجرای قوانین ضد روحانیت به کمبود کشیش و سرکوب زندگی مذهبی عمومی منجر شد. در پاسخ، مکزیکی‌ها یک «دین خانگی» را توسعه دادند که بر ارادت شخصی به مقدسین و مریم مقدس متمرکز بود، اما اغلب بدون حضور در مراسم عشای ربانی. این امر جمعیتی را ایجاد کرد که از نظر فرهنگی کاتولیک بودند اما از نظر نهادی تعامل کمی داشتند. هنگامی که اصلاحات 1992 «بازار دینی» را گشود ، کلیساهای انجیلی توانستند بدون نیاز به غلبه بر وفاداری عمیق به نهاد کلیسای کاتولیک، این گروه را جذب کنند، زیرا این وفاداری قبلاً توسط یک قرن سرکوب دولتی تضعیف شده بود.

روح در حال تغییر مکزیک: چشم‌انداز دینی امروز

مکزیک، اگرچه همچنان یک دژ کاتولیک به شمار می‌رود، در حال تجربه یک تحول عمیق و پرشتاب است که با افول سلطه کاتولیک‌ها، ظهور سریع اِوَنجلیکالیسم و رشد بخش سکولار جامعه مشخص می‌شود.

وابستگی دینیدرصد از جمعیتتعداد پیروان
کاتولیک رومی77.7%90,224,559
پروتستان/اِوَنجلیکال11.2%16,118,762 (شامل سایر غیرکاتولیک‌ها)
سایر مسیحیان1.8%(بخشی از آمار بالا)
سایر ادیان0.2%(بخشی از آمار بالا)
بدون دین/نامشخص10.6%9,156,555 (بدون دین) + 2.5% (مؤمن بدون دین)

منبع: داده‌ها بر اساس سرشماری 2020 مؤسسه ملی آمار و جغرافیای مکزیک (INEGI) گردآوری شده‌اند. اعداد مطلق برای گروه‌های کوچکتر به دلیل همپوشانی در دسته‌بندی‌های سرشماری، به صورت تجمیعی ارائه شده‌اند.

افول سلطه کاتولیسیسم

وابستگی به کاتولیسیسم از 96% در سال 1970 به 77.7% در سال 2020 کاهش یافته است. دلایل اصلی این کاهش عبارتند از:

  • ظهور رقبا: دلیل اصلی، گرویدن به فرقه‌های پروتستان/اِوَنجلیکال و تا حدودی ترک کامل دین سازمان‌یافته است.

  • مدرنیزاسیون و جهانی‌شدن: یک «بازار دینی» ظهور کرده است که در آن افراد به جای به ارث بردن دین، ایمانی را انتخاب می‌کنند که به بهترین وجه با نیازهای شخصی آنها مطابقت دارد.

  • مسائل داخلی کلیسا: کلیسا گاهی به عنوان نهادی کند، سلسله‌مراتبی و بی‌توجه به مشکلات اجتماعی مانند فساد و خشونت تلقی می‌شود. مواضع آن در مورد مسائلی مانند پیشگیری از بارداری و طلاق با دیدگاه اکثریت کاتولیک‌های مکزیکی در تضاد است.

  • تناقض اصلاحات 1992: به دست آوردن وضعیت قانونی، با همسو کردن کلیسا با ساختار سیاسی و مشروعیت بخشیدن به رقبای آن، به طور متناقضی ممکن است از اهمیت اجتماعی آن کاسته باشد.

صعود اِوَنجلیکال‌ها

پروتستان‌ها/اِوَنجلیکال‌ها در سال 2020 به 11.2% از جمعیت رسیدند که این رشد به ویژه در ایالت‌های جنوبی مانند چیاپاس و در امتداد مرز ایالات متحده قوی است. جذابیت آنها در موارد زیر نهفته است:

  • جامعه و مراقبت شبانی: کلیساهای انجیلی مدلی جامعه‌محور با نسبت بسیار بالاتر کشیش به اعضا ارائه می‌دهند و از مشکلات اجتماعی مانند اعتیاد به الکل حمایت مستقیم می‌کنند.

  • منطق اقتصادی: کاتولیک بودن به دلیل مراسم پرهزینه می‌تواند گران باشد. اِوَنجلیکالیسم ایمانی مقرون‌به‌صرفه‌تر ارائه می‌دهد.

  • تعامل مستقیم: کشیشان اغلب محلی هستند، در جامعه زندگی می‌کنند و نسخه‌ای کمتر سلسله‌مراتبی و شخصی‌تر از مسیحیت را عرضه می‌کنند.

  • نفوذ سیاسی: گروه‌های انجیلی از نظر سیاسی فعال شده‌اند و از شبکه‌های مردمی خود برای تأثیرگذاری بر انتخابات استفاده می‌کنند.

ظهور بی‌دینان

درصد افرادی که «هیچ دینی ندارند» از 4.7% در سال 2010 به 8.1% در سال 2020 افزایش یافته است و 2.5% دیگر نیز خود را «مؤمن اما بدون دین خاص» معرفی می‌کنند. ریشه‌های سکولاریسم مکزیکی عمیق است و به اصلاحات لیبرالی قرن نوزدهم و ضد روحانیت انقلاب بازمی‌گردد.

موزاییکی از ادیان دیگر

اگرچه از نظر تعداد اندک هستند، جوامع مذهبی دیگر نیز به تنوع مکزیک کمک می‌کنند. این شامل یک جامعه یهودی با حدود 58,800 نفر عمدتاً در مکزیکوسیتی ، جمعیت رو به رشد مسلمانان با حدود 7,982 نفر ، بوداییان با حدود 108,701 نفر و گروه‌های دیگری مانند شاهدان یهوه و مورمون‌ها می‌شود.

نتیجه‌گیری: آینده ایمان در ملتی با باورهای پایدار

مکزیک در حال تبدیل شدن به کشوری کمتر مذهبی نیست، بلکه به شیوه‌ای متفاوت مذهبی می‌شود. آینده ایمان در این کشور نه با هژمونی، بلکه با کثرت‌گرایی و رقابت تعریف خواهد شد. کلیسای کاتولیک، اگرچه همچنان نیروی فرهنگی و جمعیتی غالب است، با آینده‌ای روبروست که در آن باید افول خود را مدیریت کرده و با چشم‌اندازی رقابتی سازگار شود که در آن اقتدار تاریخی‌اش دیگر تضمین شده نیست. رشد اِوَنجلیکالیسم یک تغییر بزرگ اجتماعی و سیاسی را نمایندگی می‌کند و صدای جدید و قدرتمندی به بخش‌هایی از جامعه می‌بخشد که پیش از این به حاشیه رانده شده بودند. میراث تلفیق‌گرایی همچنان قدرتمند باقی مانده و نشان می‌دهد که هویت مکزیکی به طور منحصربه‌فردی قادر به حفظ جهان‌بینی‌های معنوی متعدد در کنار یکدیگر است. بانوی گوادالوپه حتی با کاهش عمل به آیین‌های رسمی کاتولیک، نماد وحدت‌بخش ملی باقی خواهد ماند. در نهایت، تاریخ طولانی درگیری کلیسا و دولت، یک چارچوب سکولار دائمی ایجاد کرده است که تضمین می‌کند این کثرت‌گرایی دینی جدید در جامعه‌ای به وقوع خواهد پیوست که در آن هیچ دین واحدی نمی‌تواند سیاست‌های عمومی را دیکته کند. روح مکزیک یکپارچه نیست، بلکه موزاییکی است که دائماً در حال بازچینی است؛ گفتگویی پویا میان ریشه‌های بومی باستانی، فرهنگ عمیق کاتولیک و آینده‌ای به طور فزاینده متنوع، جهانی و کثرت‌گرا.

انتشار: 29 شهریور 1404 بروزرسانی: 29 شهریور 1404 گردآورنده: tour-england.ir شناسه مطلب: 1794

به "دین در مکزیک چگونه شکل گرفت و به کدام سو می رود؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "دین در مکزیک چگونه شکل گرفت و به کدام سو می رود؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید