مردم از تناقض خسته شده اند!
به گزارش تور انگلیس، چند هفته ای می گردد که آمار مبتلایان و فوتی های کرونایی افزایش یافته است. در این میان بعضی از خستگی اجتماعی سخن می گویند که موجب شده تا رعایت پروتکل ها کاهش پیدا کند و محدودیت ها مانند اسفندماه دیگر آنقدر ها برای مردم اهمیتی نداشته باشد.
به گزارش خبرنگاران، به همین بهانه تبادل نظریی کردیم با آقای دکتر امیرمحمود حریرچی جامعه شناس و اپیدمولوژیست که در ادامه می آید:
خبرنگاران: آقای دکتر! با افزایش مبتلایان به کرونا صحبت از رعایت نکردن پروتکل ها در جامعه است. بعضی می گویند این رعایت نکردن ها محصول خستگی اجتماعی ناشی از کروناست؛ آیا می توان از خستگی اجتماعی به عنوان مهمترین علت شیوع گسترده کرونا و موج های دوم و سوم یاد کرد؟ اصلا خستگی اجتماعی ناشی از کرونا چیست؟
این خستگی اجتماعی، نوعی سرخوردگی و بی تفاوتی نسبت به آن چیزی است که وضع موجود کروناست. این خستگی از همدیگر خسته شدن هم هست. آنچه که ما اسمش را مهربانی، صمیمیت و همبستگی می گذاریم در جامعه مان بسیار کم شده است. آدم ها دیگر حوصله هم را ندارند که بخشی به توقعاتشان مربوط است. ولی مشکل این است که ما پیش از کرونا هم خستگی اجتماعی را داشتیم، ولی کرونا آن را تشدید نموده است.
شرایط نامطلوبی در جامعه هست، نومیدی و بی اطمینانی در کشور وجود دارد و مدیریت ها در بخش های مختلف آنقدر ناتوان هستند که مردم از بهبود شرایط نومید شدند. کرونا این شرایط را بدتر نموده است. حالا شاهد هستیم با تمام ادعا هایی که مسئولین ما دارند اینقدر تناقض وجود دارد که شرایط بیماری در کشور بدتر شده است. در حالی که می توانستند با مدیریت مناسب تر به شکل های مختلفی که اصلی ترین آن حمایت از مردم است بیماری را مدیریت نمایند. حمایت از مردم باید چه در بخش درمان و چه در بخش محرومان جامعه رخ می داد. اما فقط پروتکل صادر شد. در حالی که قبل از همه باید برای خودشان پروتکل صادر نمایند. پروتکل ها باید برای مردم اطمینان بخش باشد، اما این شرایط وجود ندارد و خستگی اجتماعی روز به روز در اشکال مختلف در مردم دیده می گردد. مثلا پرخاشگری و خشونت زیاد شده است. آنقدر که درگیر مسایل دوران کرونا هستیم ارتباطات مان خیلی کم شده است. البته این بحث جهانی است، اما در کشور ما زمینه هایی برای مدیریت درست این شرایط، وجود نداشته است. از جمله رفاه اجتماعی و تامین اجتماعی فراگیر را هیچ موقع نداشتیم و مردم را با سلیقه خاص هر رئیس جمهور و اینکه او چه کند، اداره کردیم. یاری های لازمی که قرار بود به مردم بگردد نشد و معیشت و سلامت در تقابل با هم قرار گرفتند.
خب، در شرایطی که من نمی توانم معیشت خانواده ام را تامین کنم و شرمسار شان هستم چطور می توانم به فکر سلامت خود باشم؟ البته این در خصوص کسانی است که برخودار نیستند، آن هایی که دارا هستند و رعایت نمی نمایند مسئولیت اجتماعی ندارند، اما در جامعه ما، بیش از 60 میلیون نفر برخوردار نیستند و شرایط سختی را می گذرانند، ولی دولت چه نموده، مدام برای شان پروتکل نوشته است و نکاتی را مطرح نموده است بدون آنکه فکر کند این چقدر قابلیت اجرا دارد. همین هم موجب شده تا در جامعه شاهد خشونت و عصبانیت باشیم. چیزی که بیشتر از خشونت و عصبانیت وجود دارد تنهایی است. افراد احساس می نمایند در این اوضاع و احول وخیم تنها هستند و نمی دانند این حمایت را از چه کسی باید بگیرند. در اصل این حمایت وظیفه حاکمیت است. اما حاکمیت در ایران هیچ وقت حمایت ننموده و بی تفاوت بوده است. برنامه ای هم برای آن نداشته است.
در این شرایط که نرخ تورم بالا رفته است کسانی که ناتوان از تأمین اقلام اساسی هستند حال خوشی ندارند و این روی روابط اجتماعی آن ها تاثیر می گذارد. یک موقع می گفتیم روابط اجتماعی منفعت طلبانه است، اما الان خصومت طلبانه شده است. حاکمیت که با آن ها کاری ندارد خودشان هم که رها هستند بنابراین سرخورده، خشمگین و عصبانی هستند. این که مردم درد همدیگر را ندانند و همبستگی و رابطه مناسب اجتماعی که می توانستند داشته باشند در دوران کرونایی ندارند، شرایط را وخیم نموده است و عصبیت کرونایی برای افراد ایجاد شده است که نشان از این دارد که دستمان به جایی بند نیست. باز هم می گویم این شرایط عموم مردم است و نه اقلیت برخوردار.
خبرنگاران: به نظر شما این خستگی کرونایی خودش علت این شرایط است یا معلول؟ در این میان تناقض های موجود میان دستگاه ها و عدم جدیت دولت در تعریف محدودیت های کرونایی در گسترش بیماری چه نقشی دارند؟
از ابتدا اقداماتی که دولت در ارتباط با کرونا انجام داد بسیار اشتباه بود. پنهانکاری کرد. آمادگی لازم را برای مقابله با بیماری نداشت. همین حالا بحث بر سر این است که یک میلیارد دلاری که به این امر تخصیص داده شده کجا و چگونه خرج شده است. یک مقداری از آن را به دولت دادند، بقیه اش کجا رفته است. چرا برای کادر درمان هزینه نشده است. در حالی که بخش عمده این خستگی اجتماعی در کادر درمان است. خیلی از آن ها مرخصی استعلاجی می گیرند؛ چقدر قربانی شدند حالا به عنوان شهید از آن ها یاد کردن که امور را اصلاح نمی نماید. وقتی مردم نتوانند شدت قضیه را درک نمایند وقتی دولتی های ما اگر پروتکل می نویسند به این فکر نباشند که آیا این قابل اجرا هست یا نه اوضاع این می گردد. ما در این مدت چقدر با تصمیمات یک دفعه ای و تغییر تصمیمات روبرو بودیم.
سر بازگشایی مدارس گفتند مدارس باز است، یک روز نگذشته گفتند، بچه ها نیامدند هم نیامدند. وقتی یک روزه این تصمیم عوض می گردد، در خود والدین و مردم خستگی و نگرانی ایجاد می نماید که موقع امتحانات بازی در نیاورند. وقتی خود مسئولین اهمیت نمی دهند و مدارس را باز می نمایند، کارمندان دولت که می توانند دورکار باشند، می گویند باید حضوری بیایند، خب چه توقعی از مردم است. همین تناقض ها مردم را خسته می نماید. بنابراین وقتی به مردم می گویند مردم زیربار نمی فرایند.
یک عده که شرایط خوبی دارند، اما رعایت نمی نمایند مسئولیت اجتماعی ندارند و آدم های غیراخلاقی هستند. اما آن هایی که ندارند چه؟ تکلیف شان چیست؟ به غیر از اینکه افسرده شوند چه می گردد؟ از آن سو هم مسئولان ما ادعا دارند که ما از همه پیشیم، ولی در بین کشور های دیگر بالاترین آمار فوت شدگان به نسبت جمعیت کشور را ما داریم. خود مسئولین بهداشتی می گویند آمار واقعی سه چهار برابر آمار اعلامی است. به عنوان یک اپیدمولوژیست می گویم آنچه می بینیم موقعی است که مطمئن شدیم، تست هایمان را انجام داده و این فرد بر اثر کرونا فوت نموده است یا مشکلش کرونا است، اما ما که از اول امکانات نداشتیم. الان هم نداریم.
در واقع دست افراد نیست که پروتکل ها را رعایت نمایند. این معلول است. عدم رعایت پروتکل ها و جدی نگرفتن محدودیت ها توسط محرومان جامعه که 60 میلیون نفر هستند معلول بی برنامه گی و بی لیاقتی کسانی است که در این قضیه دچار روزمرگی شدند و طبق معمول نتوانستند دورتر را ببینند. اگر از شروع کرونا با متخصصان تبادل نظر و مشورت داشتند می فهمیدند که اگر حق بیکاری ندهند، افراد برای تامین معیشت خود مجبور هستند به جامعه بیایند و همواره نمی گردد پروتکل ها را رعایت نمایند. خود ماسک برای یک خانواده چهارنفره یک هزینه است.
علاوه براین، می گوییم فاصله فیزیکی را رعایت کنید. چگونه می توان در جا هایی با تراکم جمعیتی فاصله فیزیکی را رعایت کرد. کسی که در جا های شلوغ دستفروشی دارد یا در جا های فقیرنشین که تراکم جمعیت بالاست چگونه فاصله فیزیکی رعایت گردد. به همین دلیل فرد از خستگی شدید رنج می برد و بریدگی اجتماعی رخ می دهد. می گویند این آدم بریده است یعنی تمام راه ها را به روی خود بسته می داند. آنچنان نومید است که دیگر بی تفاوت می گردد.
فیلمی منتشر شد که طرف می گفت من حاضرم بمیرم، ولی شب وقتی به خانه می روم لقمه نانی برای خانواده ام ببرم. این چه می خواهد بکند. مسئولان چه جوابی برای این دارند؟ پروتکل برای این آدم می نویسند؟ فاصله گذاری فیزیکی برای این جمعیت غیرقابل تصور است. مسئولین ما هیچ درکی از مردم که حداقل 50 درصدشان محرومان هستند ندارند. مسئولین ما باید شرایط این ها را ببینند. این افراد چطور باید پروتکل ها را رعایت نمایند؟ وقتی که آن ها برای رفتن سرکار از وسیله نقلیه عمومی استفاده می نمایند که امکانات لازم را ندارد. چند وقت پیش یکی از مسئولین گفته بود در این مدت هیچ اتوبوسی به شرکت واحد اضافه نشده است. وقتی این افراد کنار هم بدون فاصله بایستند ماسک هم بزنند، ولی فاصله را رعایت ننمایند چه فایده دارد.
خبرنگاران: با این اوضاع برای کاهش خستگی اجتماعی چه باید کرد؟
در شرایط کرونایی باید با کرونا کنار بیاییم. معلوم نیست تا کی این ویروس باشد. ویروسی که جهان را گرفته و معلوم نیست کی از بین برود. خستگی اجتماعی، روانی و روحی و خسته شدن از این شرایط وجود دارد، اما باید با این بیماری کنار بیاییم وسازش کنیم.
خبرنگاران: چگونه؟
دولت باید بیاید و شرایط را مدیریت کند. یک پای این قضیه دولت و مسئولین هستند. باید بیایند به مردم نشان بدهند ما کنار شما هستیم و این مسئله هم می گذرد، سخت است، ولی بیایید با هم یاری کنیم. اما توقع یک طرفه نباید داشته باشند. باید نشان بدهند کنار مردم هستند نه اینکه بفرایند مناطق محروم و حاشیه نشین که وظیفه شان است و باید بفرایند تا شاید درکی از شرایط جامعه پیدا نمایند. اما منظور این است که نشان بدهند به لحاظ مالی و برنامه ریزی کنار مردم هستند. آن وقت آنچه اسمش را می گذاریم رابطه دولت و ملت، رابطه ای که در دولت های رفاهی نه دولت سیاسی وجود دارد شکل می گیرد.
دولت های رفاهی در پی رضایت مردم هستند. ما کنار هم می توانیم مثل کشور های پیشرفته و کشور هایی که دولت ها درکنار مردم شان بودند، این دوران را بگذرانیم آن هم با کمترین صدمه. اگر صدمه ای هم به وجود بیاید اگر کسی عزیزی را بر اثر کرونا از دست بدهد، چون می داند همه کوشش ها اجرا شده و این عزیز از دست رفته این تسکینی برای دل اوست، ولی اگر بداند کوتاهی شده او خودش و عزیز از دست رفته اش را قربانی می داند. این درد بزرگی برای اوست که تا همواره هم با او می ماند.
کادر درمان که جانفشانی خودش را می نماید و ما قدردان هستیم. خود کادر درمان به خاطر این که مورد حمایت لازم قرار نگرفته قربانی شدند. پرستارانی هستند که تا چهار ماه حقوق نگرفتند یا قراردادهای شان را تمدید نکردند چه کسی باید جواب بدهد؟ این کادر درمان بودند که در این شرایط جانفشانی کردند دستشان هم درد نکند، اما دولتی ها گامی برای مردم برنداشتند، مگر هر از گاهی یک صدقه ای دادند که بگویند یک میلیون دادیم که پول ماسک مردم هم نیست.
خبرنگاران: در واقع گسست دولت-ملت و بی اعتمادی خودش موجب این شرایط و پیدایش خستگی اجتماعی شده است؟
بله، اصلی ترین عامل خستگی اجتماعی، گسست دولت-ملت است. آنچه در جهانی امروز مطرح است دولت رفاهی است. دولت های رفاهی با ملت رابطه دارند. اما در ایران مردم را رعیت و نه ملت می بینند. دولت های رفاهی برنامه ریز و جوابگوی مردم هستند. د ر دولت های رفاهی مردم حاکم هستند و مشارکت دارند. در آن ها همه برنامه ریزی ها برای مردم و با مردم است. در ایران، اما نه برای مردم و نه با مردم کار نمی نمایند. چون دولت های سیاسی هستند. دعوا های این روز های آن ها را ببینید تنها کسانی که در این دعوا ها فراموش می شوند مردم هستند. در دولت های رفاهی مردم سالاری هست و پشت مردم سالاری، شایسته سالاری است نه قوم و خویش سالاری که بازی های اینهاست. برای همین در کشور های دارای دولت رفاهی، جامعه سلامت است. چون دولت جوابگوست. رسانه ها از طرف مردم فریاد می زنند. اگر بخواهند فسادی بنمایند به روز نمی کشد، روزنامه ها فریاد سر می دهند و مسئولین را وادار به جوابگویی می نمایند. به خاطر چیز های جزیی مسئولین به محاکمه کشیده می شوند. اما در کشور ما، چون دولت ها هیچ موقع رفاهی نبودند بلکه دولت های سیاسی بودند رابطه شان با مردم قطع بوده است. حالا در شرایط فعلی این قطعی رابطه و گسست عمیق تر شده است.
علت اصلی هم این است که در مملکت ما توجهی به حکومت مردم بر مردم و برای مردم نمی گردد و دموکراسی ندارد. تا حرف از دموکراسی می زنی می گویند غربی است. خب، تو که در مجلس نشستی همین مجلس که از غرب آمده است، تو رئیس جمهور که با انتخاباتی که برای غرب است انتخاب شدی چطور اینجا که می رسد غرب خوب است، ولی اگر از مردم سالاری صحبت گردد غربزدگی است و ما شکل دیگری از حکومت را داریم و دموکراسی مغایر با ماست. این تناقضات سیاسی، اجتماعی و مالی و فساد ها آنقدر زیاد شده است که مردم این فاصله را وقتی می بینند قهر می نمایند دیگر اهمیتی به این حرف ها نمی دهند و پروتکل ها برای شان جوک است.
خبرنگاران: از اقدامات و مسئولیت دولت برای کاهش خستگی اجتماعی گفتید، اما جامعه و مردم چه؟ آن ها در این میان وظیفه ای دارند؟
ما از دولتی صحبت می کنیم که شایسته سالار است. بخش عمده شایسته سالاری، مردم سالاری است. دولتی که شایسته باشد با یاری مردم و باوری که مردم به آن دارند قدم جلو می گذارد و کار ها را پیش می برد. اما وقتی مردم را حذف کنی، با آن ها فاصله داشته باشی وقتی دولت بیاید کار های صدقه واری هم انجام بدهد دیگر فایده و ارزشی ندارد. دولت باید هر کاری که می نماید مردم را به حساب بیاورد و مردم حضور داشته باشند. وقتی رسانه درد مردم را می گوید نماینده مردم است چرا گوشی برای شنیدن نیست؟ در کشور هایی که بیماری به خوبی کنترل شده مردم اعتماد بالایی نسبت به دولت داشتند به خاطر همین اعتماد بالای مردم هم، دولت ها پیروز شدند. این چیزی نیست که یک شبه به وجود بیاید. دولت های آن ها نشان دادند که به فکر رضایتمندی مردم از زندگی هستند. اگر کسی نداشته، حداقل ها را برایش تامین کردند. به خصوص در شمال اروپا، آمریکا را نمی گویم، چون نئولیبرالیستی است و شرایط خودش را دارد.
دولت اگر با مردم، سازمان های مردم نهاد و رسانه ها پیش برود پیروز است. این دولت جوابگوست. دولت ما خودش را جوابگو نمی داند. دولت یا باید به رسانه که نماینده مردم است یا سازمان های مردم نهاد جوابگو باشد. اگر این طور باشد کار ها خوب پیش می رود. حتی آن هایی که امکاناتی هم ندارند، می گویند دولت دارد سعی خودش را می نماید من هم رعایت می کنم، ولی الان که دولت سعی نمی نماید آن ها هم رعایت نمی نمایند.
اگر به مردم بها بدهیم و در برنامه ریزی ها و اجرا روی آن ها حساب کنیم، مردم هم وارد عمل می شوند. هر برنامه ای باید ارزشگذاری گردد که آیا درست اجرا شده یا نه اگر انجام نشده، مردم را درست وارد نکردیم. شرایط امروز یک فرصت و تهدید است. برای ما فرصتی فراهم می نماید که یادمان باشد که در آینده مطالبه گری خیلی بالا می رود. دولت دراین شرایط آزمونش را خیلی بد پس داد. تنها کادر دولتی درمان و رسانه هایی که در این شرایط کنار مردم بودند آزمون شان را با پیروزیت از سرگذراندند. بدون مردم کاری پیش نمی رود. با مردم که باشیم وقتی اعتماد داشته باشند حتی اگر دست خالی باشیم آن ها نقش خود را حداکثری ایفا می نمایند.
ببینید این جامعه ای که از آن صحبت می کنیم محرومان هستند. ما راجع به 60 میلیون نفر صحبت می کنیم. درد اصلی این است که در اجرای برنامه ها مشارکت این 60 میلیون نفر به شکلی که قابل اجرا باشد جلب نمی گردد. مثل دادن حق بیکاری. شما باید حق بیکاری بدهید نه این صدقه چند وقت یکبار که مدام بگویید می دهیم می دهیم. اگر حق بیکاری دادی که بتواند زندگی اش را تامین بکند آن زمان او این احساس مسئولیت را خواهد نمود که در این قضایا همراهی بکند.
اصطلاح حقوق و تکالیف شهفرایندی در این شرایط استفاده می گردد. در دولت های رفاهی وقتی حقوق شهفرایندی حفظ گردد تکلیف ایجاد می گردد. آن وقت اگر بعضی از مردم هم نخواهند رعایت نمایند خود همین مردم حساس می شوند و می گویند تو چرا رعایت نمی کنی؟ تو داری سلامت مرا هم به خطر می اندازی. ولی الان مردم نمی توانند چنین تذکراتی بدهند، اما در کشور هایی که دولت رفاهی دارند شهفرایندان حتی با نگاه به هم می گویند تو شهفرایند متخلفی هستی. حتی شهفرایند خوب در آنجاکسی است که به افرادی که دارند خلاف اخلاق و همبستگی اجتماعی عمل می نمایند با نگاه یا کلام تذکر بدهد. این عرف این جوامع شده است که تو وظیفه داری که تکلیفت را نسبت به دیگران و کارت را درست انجام بدهی. این طوری توقع و تکلیف ایجاد می گردد آن هم درباره حقوق شهفرایندی که داری. حقوقی که حداقلش این است کسی که دستش بسته است دولت برایش حداقل معیشت را تامین کند تا دوباره بتواند سر کار برود. وقتی در جامعه ما حقوق شهفرایندی رعایت نمی گردد این تکلیف رها شده است. به مردم می گوییم صورت خود را با سیلی سرخ نگه دار تازه این و این را هم رعایت کن. خب چگونه و چطور صورت خود را با سیلی سرخ نگه دارد؟
منبع: فرارو